استاد رضا امین سبحانی

      معارف دوستی دیگر از تبریز

رضا همراز

یکی دیگرار معارف پروران و دبیران مجرب تبریز ؛ زنده یاد استاد رضا امین سبحانی بود که با به یادگار گذاشتن کتاب گرانسنگ « تاریخچه و وجه تسمیه ی مدارس تبریز»  دین خود را به زادگاهش به نحو احسن ادا کرد .آن مرحوم بنا به نوشته ی روانشاد علی دهقان مدیر کل فرهنگ وقت آذربایجان از دبیران دانشمند و با اطلاع فرهنگ آذربایجان بود که در این خطه ی معارف پرور نشو و نما یافته و از دانشگاه تبریز در رشته ی تاریخ و جغرافیا لیسانس اخذ نموده بود . زنده یاد رضا امین سبحانی به تاریخ 1301 شمسی در شهر زیبائی ها ؛ تبریز دیده به هستی گشود و در مکاتب وقت از اساتید وقت به تلمذ پرداخت . اگر چه فعلاً از زندگی و فعالیت های ادبی وی اطلاعی در دست راقم نیست ، اما این قدر است  که ایشان در بدو جوانی با مطالعه ی ژرف خود در تاریخ فرهنگ زادگاه خود به آن دل بسته و نسبت به نگارش گوشه هائی از آن قلم به دست می گیرد . البته نباید پوشیده گذاشت که ایشان به مثابه سه برادر دیگر( اسماعیل، ابراهیم و محمود ) همه اهل علم و مطالعه بودند . حتی برادر کوچکتر از خود وی ابراهیم امین سبحانی  با همکاری حسین معین وزیری کتابی در مورد سهند با نام  -  سهند از نظر ولکانولوژی و لکا فوسدیمانتولوژی به توسط دانشگاه تربیت معلم در سال 1356 به چاپ رسانده بودند . مرحوم رضا امین سبحانی ابتدا مقالاتی در حوزه آذربایجان شناسی نوشته و در مطبوعات وقت به چاپ آن مبادرت می ورزیدند. یکی از مقالات ارزشمند ایشان با نام مطبوعات در شماره سوم از سال 1334 مجله ی جهان اخلاق منطبعه ی تبریز چاپ و مورد استقبال قاطبه ی اهل مطالعه و کتاب قرار گرفت . این مقاله ارزشمند که در 61 سال قبل چاپ گردیده حاوی نقاط ظریفی است که با گذشت بیش از نیم قرن دوباره ارزش خواندن مجدد را دارا است بنگرید و خود قضاوت کنید .

                                                         مطبوعات

 « بموجب اصل بیستم از متمم قانون اساسی عامه مطبوعات غیر از کتب ضلال و مواد مضره بدین مبین ، آزاد و ممیزی در آنها ممنوع است ولی هر گاه چیزی مخالف قانون مطبوعات در آنها مشاهده شود نشر دهنده یا نویسنده بر طبق قانون مطبوعات مجازات میشود . اگر نویسنده معروف و مقیم ایران باشد ناشر و طابع و موزع از تعرض مصون هستند .

در قانون مطبوعات مصوب سال 1326 قمری با اینکه برای چاپ کتاب و روزنامه موادی پیش بینی شده ولی مقنن منظور از روزنامه و مجله را بیان ننموده و در فصل تقصیرات در ماده 33 مقرر میدارد

هر کس مقالات مضره به عفت و عصمت یا مضره باخلاق درج کند از 10 الی 300 تومان مجانی دادنی خواهد بود و ورقه ی مذکور از یک ماه تا دو سال توقیف و صاحبش از یکماه الی دو سال حبس خواهد بود . ماده اول لایحه ی قانونی مطبوعات مصوب 15 بهمن ماه 1331 روزنامه و مجله را چنین تعریف می کند روزنامه یا مجله نشریه ای است که برای روشن ساختن افکار مردم در زمینه های مختلف اجتماعی و سیاسی یا علمی و فنی یا ادبی و ترقی دادن سطح معلومات عامه و نشر اخبار و اطلاعات و مطالب عام المنفعه و انتفاد و صلاح اندیشی در امور عمومی بطور منظم و در مواقع معین بر طبق اجازه نامه طبع و نشر گردد .

در بند ج از ماده 3 همین قانون ضمن شرایط دارنده اجازه نامه مقرر می دارد سابقه محکومیت جنائی و یا محکومیت جنحه که موجب سلب حقوق اجتماعی باشد نداشته و محجور نباشد .

با مطالعه و مداقه در این مواد نتیجه می گیریم که قانون روزنامه را به منظور راهنمائی اجتماع اجازه ی فعالیت داده و هدفش را اصلاح جامعه قرار می دهد و برای نیل به این منظور است که آزادی آن را به موجب قانون اساسی تضمین می کند و سیر تحول روزنامه نگاری نیز این منظور را تایید می کند و اولین نشریه های خطی و چاپی بهر اسم و عنوان نیز برای پخش اخبار مفید و معلومات صلحاء و دانشمندان بوده است که بعدها بصورت مجله یا روزنامه ی مرتب و منظم در آمده است و نویسندگان و مصلحین در راه اصلاح اجتماع نخست عقاید خود را بصورت وعظ و خطابه  بیان کرده و یا بصورت مقاله نوشته و انتشار داده اند . پخش این مطالب به تدریج افکار مردم فهمیده و فکور را تکان داده و آنان را به مبارزه با بدیها و یا مقابله با موانع آماده نموده است و موضوعاتیکه بدوا بصورت اندیشه در مغز آنان وجود داشته بر زبان و قلمشان جریان یافته و در نتیجه ی تلقین و انتقال آن بافکار عموم ؛ افراد اجتماعی قبلا برای قبول امری آماده شده و بعدا خود برای کسب و یا اجرای آن قیام کرده اند .

در کشور های غربی در تشکیل مجامع و احزاب و نشر افکار و هدف آنان روزنامه بزرگترین وظیفه را به عهده دارد ؛ روزنامه آئینه ی افکار مردم است استقبال و یا تنفر عموم از امری به وسیله ی روزنامه ها نمودار می شود و چون روزنامه ها هر یک زبان گویای دسته و یا جمعیتی هستند و عمل و عکس العمل آنان را انتشار می دهند مطالعه ی چند روزنامه در محیطی کافی است که شخص را بروحیات اجتماعی آشنا کند ؛ همین آزادی پخش افکار و عقاید است که افراد را علاقه مند به اجتماع کرده است .

روزنامه چون به سرعت و سهولت در دسترس همه قرار می گیرد لذا بزرگترین وسیله و اسلحه برای مبارزه با مخالفین و یا استقبال از موافقین می باشد و چون اکثر براه و روشی که اختیار می کنند هواخواه و خواننده پیدا می کنند و به هوس در راه و رسم خود تغییری نمی دهند این است که دارای موقعیت و روزنه ای در اجتماع هستند .

روزنامه در موا قع آرامش بهترین راهنما و مربی برای تربیت اجتماع و در مواقع بحرانی و انقلاب بزرگترین مصلح و یا مدیر اجتماع به شمار می رود و با در نظر گرفتن این مطالب است که امروز روزنامه نگاری خود رشته ای از امور اجتماعی بوده و اداره ی آن مستلزم کسب معلومات و تجارت ممتدی است و اغلب برای تحصیل آن کلاسهائی در دانشگاهها دایر می کنند تا طالبین با توجه بروحیات و سنن اجتماعی در پی کسب  معلوماتی برای انتشار روزنامه در محیطی و تربیت افراد آن بر آیند روزنامه نگار باید مثل یک مربی و معلم به نکات ضعف روحی و فکری و اخلاقی مردم توجه داشته باشد و با نشر مقالات مفید آنان را تقویت و اصلاح نموده و یا روش مبارزه با بدیها آشنا سازد چه هر مطلبی را از کتاب نمی شود یاد گرفت و به فرض بودن کتاب ، شخص موقعی در فکر بدست آوردن و مطالعه ی آن برمیاید که گذشته از داشتن معلومات کافی در خواندن و نوشتن احتیاج  خود را بآن احساس کند و یا بر جهل  خود واقف باشد . در حالیکه اکثر نادانی و جهالت مردم از روی بی اطلاعی بجهل خود می باشد . بدست آوردن کتاب و آمادگی برای مطالعه نیز اشکالاتی دارد چه بسا کسانیکه هر هفته ده ها صفحه از مجلات و روزنامه های مختلف را مطالعه می کنند ولی حوصله مطالعه ی کتاب چند جزوه ایرا ندارند عملا نیز کتاب از حیث قیمت گران تمام شده و در دسترس عموم قرار نمی گیرد در صورتیکه روزنامه نگار می تواند ضمن پخش اخبار و مسائل مختلفه مبحثی نیز در امور اجتماعی یا تربیتی در روزنامه ی خود باز کند تا هر کسی به نوبه ی خود در رفع نقصی از خود بر آید و یا در کسب فضیلتی بکوشد و از لحاظ اصول روانشناسی و تربیتی نیز روش اخیر پسندیده تر است .

بطور خلاصه روزنامه نگار معلمی است که افراد را در مکتب اجتماع و برای اجتماع تربیت می کند ؛ بدیهی است اگر این معنی درک شود ارزش و مقام روزنامه نگاری بهتر معلوم می گردد . نقش روزنامه در اجتماعاتیکه هنوز اکثریت مردم آن از اصول آزادی و حقوق بشری اطلاع کافی ندارند و از روی جهل و نادانی چون عنکبوت تارهای بند و اسارت را بزعم خود برای کسب روزی دور خود میتنند ؛ بیشتر از ملل آزاد و متمدن برای تربیت افراد موثر است .

متاسفانه به علت اجرا نشدن تعلیمات اجباری و عدم توسعه ی فرهنگ اجتماع ما نیز احتیاج مبرمی به روزنامه ی خوب داریم زیرا مردم عامی و کسانیکه کوره سوادی دارند به حقوق و تکالیف خود به نحوی که قوانین جاری کشور مقرر داشته است آشنا نیستند حتی ارزش و اعتبار قانون را چنانکه لازم است درک نکرده اند و درس خوانندگان موقعی به تحصیل آن اشتغال دارند که درک مفهوم اجتماع و با حق و تکلیف برای آنان مقدور نیست و با آنچه که فرا می گیرند برای برخورداری از اجتماع کافی نمی باشد و تحصیل در مراحل عالی نیز نه برای عموم امکان پذیر است و نه اطلاع از کیفیت حقوقی امور اجتماعی و شخصی بر آلام عمومی آنان درمان می بخشد که برای فهم آن کتابها مطالعه کنند ، پس مناسبترین وقت برای اکثریت مردم جهت کسب اطلاعات عمومی برای زیستن در میان اجتماع دوره ایست که بحد رشد می رسند و وظیفه ای در اجتماع به عهده می گیرند و پس از کار روزانه ساعاتی برای رفع خستگی به استراحت می گذرانند و چون در همین حال جسم و روحشان به تناسب سن و سال احتیاج به فعالیت دارد حتی در ساعات استراحت نیز طالب فعالیت می باشند منتهی فعالیتی که آزار دهنده نباشد . همین موقع از زندگی افراد است که اگر خوب راهنمائی شود ناراحتی روحی و فکری زندگانی انسانی بر طرف می شود و آلام روحی هر کسی تسکین یافته آماده برای کار و کوشش روز دیگر می گردد و در همین  موقع است که برای زندگی خردمندانه در اجتماع می توان با نقشه های صریح و درست آنان را راهنمائی کرد . در شرایط فعلی این راهنمائی با روزنامه و مجله بهتر امکان پذیر است زیرا گذشته از مردم عامی امروز بیشتر کسانیکه خود را زبده و یا افراد فهمیده ی اجتماع ما می دانند و آرزومند ند که مردم دستورها و نصایح آنان را سر مشق زندگی خود قرار دهند ؛ گذشته از اینکه از ابتدائی ترین مراحل زندگی انسانی فرسنگها فاصله دارند از ترتیب و تنظیم امور شخصی خود نیز عاجز و ناتوانند و چون خود را از تحصیل در هر مکتبی مستغنی می دانند ؛ لذا روزنامه بهترین وسیله برای هدایت آنان نیز می باشد تا با حقایق آشنا شوند ؛ به علاوه این امر بهترین وسیله برای جلب نظر عموم به خواندن و نوشتن نیز می باشد .

متاسفانه نویسندگان اکثر مطبوعات به وظیفه ی سنگین اجتماعی خود در این نیم قرن عمر مشروطیت ایران توجهی نکرده اند و فرصتهای مناسبی را که برای پرورش افکار عموم بوده است به رایگان از دست داده اند سهل است در پراکندکی افکار مردم و گمراهی آنان مراحلی را نیز به سرعت پیموده اند در چند سال پیش که کشاکش دسته های مختلف سیاسی به منتهای شدت خود رسیده بود و مردم پیش از همه وقت به شناختن حقوق خود و مقام و موقعیت اجتماع ایرانی احتیاج داشتند اینان منافع ایرانی و احتیاجات اجتماع خود را فراموش کرده هر یک طرفداری از سیاستی را پیشه ی خود کردند . خوب به خاطر دارم که در آن موقع روزنامه نگاری به عنوان اعتراض به این روش همکاران خود نوشت عجب است که سیاستهای بزرگ جهان با آن همه ثروت و قدرتیکه پشتیبان خود دارند و در برابر هم نمایش می دهند قادر به سازش و آشتی با هم نیستند در این میان روزنامه نگار ایرانی بدبختیها ی اجتماع خود را ندیده گرفته با صرف وقت و پول برای مدافعه از حقوق یکی و مبارزه با دیگری قلم فرسائی می کند .

حال که پس از سالها آشفتگی و مبارزه آرامشی پیش آمده با روش دیگری به گمراه ساختن مردم می پردازند . هر روز مجله ای با رنگ و زیور مخصوصی چاپ و منتشر می کنند و به جای اینکه سعی و کوشش خود را در جمع آوری مطالب مفید و اجتماعی مصروف سازند در تهیه و چاپ عکسهای زنان لاابالی و نمایندن مناظری از تبهکاری و یا زندگی بی بند و بار آنان به همدیگر سبقت می جویند و می کوشند که از ارزش و اعتبار مطالب مجله کاسته به هم آهنگی مقالات با تصاویر روی جلد و متن مجله بیفزایند .به طور کلی روزنامه نگاری ارزش و مقام واقعی خود را از دست داده است . هوسکاری بدون داشتن مقصد اجتماعی فقط به خاطر کسب نفوذ و پول مجله ای انتشار می دهد و چون می کوشد که هر چه بیشتر به فروش رساند در درج مطالب از عقیده ای پیروی نمی کند ؛ در یک صفحه از خدا پرستی و شهامت اخلاقی و روحی پیشوایان دینی و اجتماعی سخن می گوید در صفحه ای دیگر داستان بی سر و تهی را که راه دزدی و خیانت و بی عفتی می آموزد و بنحوی در نشریه ی خود انتشار می دهد که گوئی نویسنده ی آن در همه جا همراه و ناظر قهرمان سیه کار داستان است چاپ می کند . در صفحه ی سوم گوشه ای از زندگی بازیکنان موسسات فیلمبرداری را نشان می دهد و یا به معرفی آنان می پردازد و ندرتا از راه انتقاد وارد شده اشخاص و موسساتی را که تابع هوی و هوسش نشده اند به باد ناسزا می گیرد ( متاسفانه اکثر مجلات هفتگی و ماهانه هر یک به نحوی گرفتار این آلودگیها هستند ) و اگر بپرسید چه هدفی در نشر این داستانها و اخبار دارید با یک بیان مصلحانه ای جواب می دهند که برای انتباه اجتماع است و اگر بگوئید این نوشته ها جزء تحریک و دعوت به فسق نتیجه ای ندارد پاسخ می دهند که چون در میان مردم ایران تازگی دارد این است که جلب نظر می کند در صورتیکه در اجتماعات اروپائی و آمریکائی مطالب مربوط باین امور بوضع روشن تر و صریحتر از ایران انتشار مییابد و چون امری عادی و طبیعی است دیگر مورد توجه مردم نیست . غافل از اینکه اولا این روش شیوه ای اکثر مطبوعات نیست در ثانی عفت و تقوی به نحوی که در کشور ماجزو سنن و معتقدات مردم است غیر از محیط کشور های خارجی است  و با وضع زندگی مردم پایتخت غیر از اوضاع و احوال نقاط دور دست و ایلات و عشایر ایران است ؛ از طرفی مگر خارجیان از این رهگذر به سعادت و خوشبختی رسیده اند که ما نیز از آنان تبعیت کنیم و اگر بناست تابع آنان باشیم پس چه بهتر که مطبوعات ما نیز چون دیگران پیشقدم باشند و در آشنا کردن افراد ملت به رموز زندگی توام با سرفرازی و سعادت بکوشند و از زنان و مردان غیرتمند و علاقمند به ملک و ملت برای نیل به این منظور همکاری بخواهند و اساس نوی برای ایرانی آزاد و سربلند بنیان نهند و مطمئن باشند ؛ که تمام ایرانیان پاک نهاد در این راه یاری و همراهی خواهند کرد . »

چنانکه ملاحظه گردید ، شادروان امین سبحانی  با دقتی در خور توجه نسبت به تحریر مقاله اش وسواس خاصی از خود نشان داده . وی در هفته کتاب مشتاقانه به صفوف اهداء کنندگان کتاب می پیوست و کتب چندی به کتابخانه های شهرش اهدا می کرد . آن مرحوم همچنین یکی از اعضای کمیسیون هفته کتاب بود که با عنوان رئیس تعلیمات ابتدائی فعالیت می نمود . در جنب این امر خیر ، جزء اعضای کمیته توسعه و ایجاد کتابخانه های استان نیز بودند که سرپرست و مسئول آنها مرحوم عبدالعلی کارنگ بود . زنده یاد در شهریور ماه سال 1335 بنا به پیشنهاد مرحوم علی دهقان که وی مصدر خدمات فرهنگی چندی در آذربایجان بود ، به تحریر تاریخچه ی از مدارس تبریز اقدام نموده و در شهریور ماه 1337 نسبت به چاپ آن موفق می شوند . کتاب فوق الاشاره با مقدمه ای از زنده یاد علی دهقان و یادداشتی از مصنف شروع و تاریخچه نود و سه تا از مدارس تبریز به بهترین وجه ممکن مورد بررسی قرار می گیرند . اولین مکتبی که در این کتاب معرفی شده ، مکتب مرحوم حاج میرزا محمد حسین و آخرین آن مدرسه سردار ملی بود که راقم این سطور نیز افتخار داشته مقطع راهنمائی را در آنجا بگذراند . وی تنها به وجه تسمیه اکتفا نکرده بلکه در پاورقی یا ملحقات کتاب اطلاعات سودمندی نیز ارائه نموده .  جلد اول تاریخچه و وجه تسمیه مدارس تبریز کلاً 425 صفحه است . دریغا که پس از وفات این خادم فرهنگ جلد دوم آن منتشر نشد و از طالع آن  و ای بسا سایر نوشتجات که مقدار اندکی از آنها در مجلات غنی آنروزی وقت همچون یغما ، سخن ، جهان اخلاق ، نشریه معلم - تبریز و ... چاپ گردیده بود که از آن میان می توان مقاله ی ارزشمند   صفحه ای ازتاریخ مشروطیت ایران  اشاره کرد ، متاسفانه بی خبریم ! آن مرحوم اکثریت قریب به اتفاق مجلات روشنفکری را از دیده تیز بین خود  پنهان نکرده و گاه گاهی با تذکاری به آنها سهو یا یا سئوالات مطرح شده در آنجا را بی پاسخ نمی گذاشت . مانند این سوال مجله سخن که مطرح کرده بودند - مبداء تاریخ ایران چیست ؟ نخبگان چندی به این سوال جواب دادند که در بین آنها جواب مرحوم امین سبحانی حائز اهمیت و خواندتی یود .

شادروان استاد رضا امین سبحانی در سال 1374 شمسی در تهران بر اثر سانحه رانندگی جان به جان آفرین تسلیم کرد و در قبرستان عریض و طویل بهشت زهرا آرام یافت. خدایش رحمت کناد که نام نیکی از خود به یادگار گذاشت و اثر ی ارزشمند .

 نام و یاد مرحوم امین سبحانی بدون شک در تاریخ فرهنگ آذربایجان همیشه به جلوه گری خواهد پرداخت . بی جا نیست که دکتر سیروس برادران شکوهی  که از آن مرحوم  با نام استاد خود یاد می کند و به آن افتخار ؛ در مورد خصوصیات بارز آن نیکمرد می نویسد :  « امین سبحانی در تدریس جدی و در پاکی و درستکاری و دلسوزی بی نظیر و در شرف و تمیزی اخلاق در حد وسواس و افراط  می نمود . »  متاسفانه راقم پس از جستجوی فراوان نتوانست شرح حالی از ایشان را پیدا کند !! خدایش بیامرزدش .

 

 

 

 

 

 

منابع و توضیحات :

1-تاریخچه و وجه تسمیه مدارس تبریز رضا امین سبحانی تبریز شهریور1337

2-خاطراتی از بزرگمردان فرهنگی آذربایجان دکتر سیروس برادران شکوهی قسمت پایانی ( دوم ) هفته نامه حیدر بابا 28/8/87 - تبریز

3-مجله ی جهان اخلاق شماره سوم 1334 تبریز

4-تاریخ تولد و فوت روان شاد امین سبحانی را از فرزند برومند ایشان که مقیم تهران هستند دریافت کردم که بدینوسیله از ارائه این دو مورد سپاسگزارم .

5-صفحه ای از تاریخ مشروطیت ایران رضا امین سبحانی ، مجله یغما ، صص 368-365 ، شهریور 1351 ؛ شماره 288

6-مبدا تاریخ ایران چیست ؟ رضا امین سبحانی ، مجله سخن ، دوره ششم ، اسفند 1333 ، صص 33-32

7-صاحب ترجمه مقاله ای دیگر نیز دارد  با این عنوان « اولین بانک آلمانی در ایران چگونه تشکیل شد » مندرج در نشریه دانشکده ادبیات و علوم انسانی  دانشگاه تبریز ( بهار 2535 – سال 28 ؛ شماره مسلسل 117 )

8-یکی از مقالات آن مرحوم  با عنوان « آموزش جغرافیا » بود که در شماره 8 و 9 مجله معلم ( اردیبهشت خرداد 1336 تبریز ) منتشر گردیده بود . ایشان زمانی هم عضو کمیسیون سه نفره بودند . در آن زمان وی به همراه دو نفر دیگر یعنی مرحوم محمد خانلو و دکتر کشاورزی ، گزارشی در مورد امتحانات کلاس اوّل دبیرستان در نشریه معلم شماره ذکر شده در همین ماخذ نوشته و منتشر نموده بودند .