مرحوم حاج رسول صدقیانی
صدیقی دیگر از صدیقان اتاق فکر مشروطه
مرحوم حاج رسول صدقیانی
رضا همراز
شادروان حاج میرزا رسول صدقیانی یکی از معتمدان، مردان خیر و قضات خوشنامی بود که با بذل سرمایه و جان خود رمقی نو به انقلاب مشروطه و مجاهدان جان برکف آن داد . متاسفانه بعد از گذشت بیش از نود دو سال از وفات آن مرحوم هنوز مقاله ای جامع یا یادداشتی مستقل که در خور توجه باشد در مقام این مرد نیکنام نوشته نشده است و امید می رود این یادداشت اندک ؛ فتح بابی باشد برای دوستداران تاریخ معاصر که وظیفه خود را در قبال بزرگانی از این طیف ادا نمایند.مطمنا نوشتن و یا تحریر مقاله یا یادداشتی در حق این چنین مردانی همیشه باعث افتخار خواهد بود.چنان که از نوشته ها ی باز مانده از آن دوران بر می آید زنده یاد حاج میرزا رسول صدقیانی درسال 1247 شمسی در محله دوچی ، کوچه صدقیانی ها دیده به هستی گشود. تبریز این شهر تاریخی و زیبائیها این امکان را به ایشان می دهد که نسبت به شکوفائی اندیشه فراخ خود همتی مضاعف کرده و بیش از آنکه انتظارش می رفت در اندک زمانی پله های ترقی را بپیماید . البته خدمات خانواده نامدار صدقیانی به اقتصاد و آزادی آذربایجانی امریست که همگان بر آن متفق القولند .
وی در عنفوان جوانی به همراه بزرگانی چون مرحوم کربلایی علی مسیو ، جعفر آقا گنجه ای ، حاج علی دواچی ، سید حسن شریف زاده ، میرزا محمّد علی خان تربیت ، آقا میر باقر ، میرزا علی اصغر خوئی ، آقا تقی شجاع الملک،یوسف خزدوز ، حکاک باشی ، آقا سید محمّد صادق خامنه ای و آقا سید رضا ، هسته اولیه مرکز غیبی تبریز را بنیان نهادند . چنانکه نوشته اند این مرکز در واقع اتاق فکر و به عبارتی اتاق فرمان انقلاب مشروطیت بود . ایشان پا به پای افراد یاد شده بعنوان رهبران فکری مشروطه آن را به نحو احسن توانستند رهبری نمایند . رهبر مرکز غیبی علی مسیو بود . تاجر آذربایجانی رادیکالی که قبل از انقلاب مشروطه یک کارخانه چینی سازی در تبریز تاسیس کرده بود . او با زبان فرانسوی آشنا بود و در سخنرانیهای خود مکررا به تاریخ انقلاب فرانسه اشاره می کرد و از همین رو به او لقب علی مسیو داده بودند . در استانبول و تفلیس نیز زندگی کرده بود و در تفلیس با اعضای حزب همت از جمله نریمانوف ، آشنا شده بود . به واسطه این تماسها و مراوده ها ترغیب شد که شعبه ای از فرقه اجتماعیون و عامیون را در زادگاهش تاسیس کند . ده نفری از تاجران تبریز ، از جمله حاج رسول صدقیانی ، محمّد علی تربیت ، علی دواچی ، ابوالحسن حکاک باشی ، علی نقی گنجه ای ، علی اکبر سراج و یوسف خز دوز در تشکیل مرکز غیبی و تاسیس چند مدرسه جدید در تبریز به علی مسیو کمک کردند . چنانکه ژانت آفاری می نویسد مرحوم حاج رسول صدقیانی جزء رهبران مرکز غیبی تبریز شناخته شده بودند که با اقدامشان در تشکیل این مرکز ، شکل جدیدی از دموکراسی مردمی در تبریز و به تبع آن در سراسر کشور ریشه دواند و رشد کرد .بی شک تدوین اقدامات مرکز غیبی که با وجود خود پوزه استعمار را به خاک مذلت مالید امری بود ثواب . یکی از اقدامات این مرکز را به اتفاق بخوانیم و ببینیم چگونه افراد آن مجمع به خیال بست قونسولخانه افتادند. میرزا جواد خان ناصخ زاده یکی از سخنگویان سه گانه و بنام مشروطه در خاطرات چاپ ناشده خود می نویسد : « ... در مجمع سرّی ما برای نشر اوراق ژلاتین / یعنی انتباه نامه و شب نامه ها /حاجی رسول صدقیانی ، آقا محمّد سلمانی ، کربلائی[ علی] مسیو ، میرزا محمود اسکوئی ، آقا نقی شجاع اللمک ، شیخ سلیم [ هریسی ] و چند نفر دیگر عضویت داشتند . شب ها حاجی رسول [ صدقیانی ] الاغ سفید خود را سوار شده ، یک نفر فانوس کش جلو می انداخت ؛ اوراق را در محل [ های ] مناسب می ریخت و رد می شد . ماکه اخبار از تهران شنیده بودیم مردم در سفارت تحصن کرده اند ، جرات پیدا کردیم که ما نیز به سوی قونسولخانه انگلیس برویم ... در 25 رجب ( 1324-1906) روز رفتن به قونسولخانه را معین کردیم . حاجی رسول صدقیانی نظر قونسول را جلب کرد . پس از توافق قرار شد افراد زیر هر شب در قونسولخانه بیتوته کنند . حاجی علی دواچی ، مشیر الصنایع ، جعفر آقا گنجه ای ، آقا میرزا محمود ( اسکوئی ) ، آقا محمّد سلماسی ، آقا سید باقر ، خود اینجانب [ ناصح زاده ناطق ] حاج رسول صدقیانی ، حاجی میرزا محمود رضایف » گفته های بالا را مرحوم نصرت الله فتحی « آتشباک » نیز در کتاب سخنگویان عیناً می نویسد . متاسفانه علی الرغم فعالیت های چشمگیر مرکز غیبی تبریز اطلاعات اندکی در گوشه و کنار کتب یا خاطرات به یادگار مانده از آن عهد مشاهده می شود و شاید یکی از علل آن « تاکید مضاعف رهبران آن به پنهان کاری بوده که بر اثر آن ، اعضای این مرکز از نوشتن در باره ی آن حتی در یادداشتهای شخصی خود ، خودداری کرده اند . از دیگر دلایل کم اطلاعی حاضر در باره ی مرکز غیبی و گردانندگان آن بی توجهی مالوفی است که از سوی مراکز رسمی و غیر رسمی تاریخ نگاری کشور به ویژه تاریخ معاصر آذربایجان می شود » در هنگام مشروطه مسئله نان و غله به میان آمد ، بعد از آن مسئله مالیات نیز به سر زبانها افتاد . سپس امر قضاوت و محکمه ها پیش آمد . مرحوم میرزا جواد ناصح زاده ناطق سخنگوی برجسته انقلاب مشروطه در این مورد می نویسد : « ... تعدادی افراد بی گناه در زندان های حکام و مالکین به زنجیر بودند . گفته می شده : بدهی مالیاتی دارند . انجمن حاجی رسول صدقیانی را که در امر قضاوت دست داشت به رسیدگی علل حبس و تحقیقات برگمارد . چنین بود که زندانیان را آزاد کردند و در محبس اعتضاداللمک محکومین را در زنجیر و شکنجه یافتند این اقدامات جلوه ای بود از رویاروئی با احکام ناسخ و منسوخ شرع و اقتدار ارباب قدرت .»
متاسفانه پس از اشراف محمّد علی میرزای مخلوع بر مجاهدین و قلع و قمع آنها در کتب تاریخی حضور این نیکمرد خیر کم رنک مشاهده می شود. گویا وی با تهدیدها و تعقیب ها ساز سفر دیار غربت کرده و به کشور ترکیه می رود . در آنجا با دوستان خود مجدا دست روی دست هم نگذاشته ، در خدمت مشروطه می شوند و در انجمن سعادت استانبول به فعالیت می پردازند. زنده یاد مهندس کریم طاهر زاده بهزاد مولف کتاب ارجدار قیام آذربایجان در انقلاب مشروطیت ، که خود نیز از مجاهدان بود در بدو ورود به استانبول با دوستان چندی دیدار می کند که مایه دلگرمی وی می گردد. یکی از آنها مرحوم حاج رسول صدقیانی بود که شاهد فعالیت ها و مجاهدت های وی نیز می شود. طاهر زاده بهزاد در ادامه می نویسد که « در میان تجار ایرانی شخصیت هائی بودند که از حیث اعتماد و اعتبار و میزان ثروت مورد احترام قاطبه تجار محلی بوده و نفوذ کلام و ارزش امضای آنان شایان توجه بود .» مرحوم حاج رسول صدقیانی سالها در خدمت مردم و مشروطه چیان بود . چنانکه اشاره گردید متاسفانه با کشت و کشتار آنها و نیز یاران نزدیک خود منجمله حاج علی دواچی حکیم حاذق و بنام ، جلای وطن می نماید و تا آخر عمر دیگر نمی تواند به موطن خود برگردد. چرا که دیگر یارای دیدن جای خالی دوستان و همرزمانش را نداشت . عاقبت این مجاهد صدیق در سال 1302 شمسی در شهر وین کشور اطریش وفات یافته ، بنا به وصیت خویش در قبرستان skudar شهر افسانه ای استانبول با خاک همآغوش می گردد . زنده یاد حاج محمّد آقا نخجوانی زمانی که در سفر استانبول بود به زیارت قبر وی متشرف می گردد . مرحوم نخجوانی در این راستا می نویسد : « در اسکودار که طرف آسیا و مابین قاضی و حدر پاشا واقع است قبرستان ایرانی ها در آنجا است و تقریبا چهار سال پیش مصارف بیست شش هزار لیره کاغذی که در آن اوقات هر یک لیره مقابل هشت قران پول ایران بود بنا نموده و ساخته اند و حوض آبی جهت وضو گرفتن ساخته اند اما ماذنه ندارد جهتش را پرسیدم گفتند چون در این نزدیکی جماعت و سکنه نیست و اذان نمیخوانند و موذن مخصوصی ندارد . ماذنه و منار بنا نشده اگر چه در نزد جامع های عالکی و باشکوه و مجلل اسلامبول اهمیتی ندارد و مناره بلند در دامن کوه الوند است باز ار مسجدهای تبریز عالی و زینتش بیشتر است و فرش و سایر لوازمات مسجد هم از قبیل ظرف و سماور و غیره بقدر احتیاج بجهه مسجد خریده اند . روز عاشورا که عموم ایرانی ها غالباً بهمان مسجد بجهه تعزیه داری و بجهه زیارت اهل قبور از اطراف به اسکوداری جمع میشوند بنده هم رفته بودم . در خدمت جناب حاجی میرزا علی اکبر آقا صدقیانی به سر قبر مرحوم حاج رسول آقا صدقیانی که از اشخاص وطن خواه و ایران دوست بودند و در ماه رجب 1342 فوت نموده اند با جماعتی از ایرانی ها رفته و فاتحه خواندیم . در سنگ قبر آنمرحوم که در بالا سر عمودی نصب شده چند بیتی که ناظم آن آقای حسین دانش بوده محکوک بود که یک بیت آن را بنظر قارئین محترم میرسانم
دریغ و درد از آن عالی درخت سایه گستر کاو
بآسانی کشیدی بار چندین کس نگشتی خم
بنده بجتهه دوری از عالم ادبیات و شعر گویی مناسبت و معنی این تشبیه را نفهمیدم و حمل بر قصور خود مینمایم زیرا که از شخص فاضلی مانند آقای دانش معنی بی مناسبتی سر نمی زند .» دریغا که سالهاست روح پر فتوح وی چشم به راه همشهریان خود می باشد که مزارشان را نمی شناسند ! هر چند که خدمات صادقانه اش را در دل خود جای داده اند . تو گویی شاعر بیت زیر را از زبان حاج رسول صدقیانی سروده :
در روي خاك تربت ما جستجو مکن
در سينه هاي مردم عارف مزار ماست
خدمات معارف پروری حاج رسول صدقیانی :
می دانیم که اکثریت قریب به اتفاق اعضای مرکز غیبی معارف پرور بودند و در این زمینه اقداماتی نیز کرده بودند .مانند نشر روزنامه مجاهد ارگان مرکز غیبی که به مدیریت مرحوم سید محمد ابوالضیای شبستری چند شماره ای نشر گردید . صرف نظر از این مورد یاد شده و دیگر اقدامات آنها ؛ به ازدیاد مدارس نیز همت می گماردند . مورخ شهیر سید احمد کسروی در این زمینه می نویسد : در تبریز از پیش ، دبستان ها میبود . ولی این زمان گرایش مردم بآنها بیشتر گردیده و در هر کویی توانگران نشست بر پا کرده ، گفتگو از بنیاد گزاردن دبستانها میکردند . نیز کسانی بآرزوی پدید آوردن شرکت و بنیاد نهادن کارخانه می افتادند . در این میان کسانی از سران کوشندگان از شادروانان کربلائی علی مسیو ، حاجی رسول صدقیانی ، حاجی علی دوافروش و ... یک نشست نهانی بنام مرکز غیبی بر پا کرده به یک کار ارجدارتر دیگری می کوشیدند .
دست دلبازی حاج رسول مرحوم :
از دست دلبازی آن مرحوم حکایت های چندی در کتابها و افواه خوانده ایم . اما اخیرا به چندی برخوردم که تاکنون منتشر نشده و در نوع خود خواندنی است . در این سند از دست دلبازی مشار الیه سخن رفته است . نظر به اینکه به این سند ارزشمند کسی دسترسی نداشته ذیلاً درج می گردد .
غره شعبان
1334
قربانت گردم . پس از تقدیم وظائف اخلاص و چاکری معروض می دارد بنده که میرزا عبدالله فرزند آقای شریف بک ویس قونسل اسلامبول می باشم بجهت تغیرات آب و هوا قریب یکماه است که وارد طهران شده ام . آقازاده ها همه کی در اسلامبول در کمال صحت و سلامت هستند . بتوسط ابوی در اسلامبول از حاجی رسول آقا صدقیانی یک برات دویست پنجاه تومانی حواله طهران گرفته بودم که بمجرد ورود طهران دریافت دارم . ولی بدبختانه این برات را در خاک اوتریش از توی کیف دستی دزدیدند . بنابر این حالا در طهران بجهت اینکه برات مزبور گم شده است نتوانستم پول بگیرم و حالیه منتها درجه بی پول هستم و چنانچه مسبوقید راهها بسته است و از برای این از ابوی مجدداً پول خواستن خارج از امکان است و یقین است که ابوی هیچ وقت راضی نخواهد شد که بنده اینطور در تنگدستی مانده در ولایت غربت دوچار زحمت بشوم . چون با پدرم دوستی دارید و حال خود را معروض داشتم و غیر از سرکار عالی امید و پناهگاهی ندارم ، لهذا از جنابعالی مستدعی و خواهشمندم بذل مرحمتی فرموده یکقدری پول بجهت بنده حواله طهران بفرمایید که در اسلامبول از طرف ابوی به اقازاده ها کارسازی بشود و حاضر هستم هر طوریکه میفرمائید قبض رسیدش را تقدیم حضور مبارک بکنم . امیدوار است که این خواهش بنده را اسعاف و قبول خواهند فرمود . زیاده جسارت است .
مهر – عبدالله بن شریف
آدرس بنده در طهران :
طهران . چهار راه حسن آباد – بتوسط ........... میرزا جعفر خان صراف سلماسی ........... به میرزا عبدالله شریف زاده
وراث مرحوم صدقیانی :
از احفاد مرحوم حاج رسول صدقیانی ، زنده یاد حسین صدقیانی مشتهر به حسین افندی ، همچون پدر خویش نامدار و در عرصه ورزش معروف بود . او در سوم مرداد سال 1282 در تبریز دیده به هستی گشود .حسین در ایام طفولیت بر اثر جریانهای مشروطه خواهی به همراه پدرش به استانبول سفر کردند و تا 17 سالگی در آنجا بود . او در 18 سالگی جهت تحصیل و کسب علم رهسپار اطریش گردید و همزمان برای باشگاه تيم دوم راپيد وين بازی کرد. پس از پنج سال در اطريش در حوالی سالهای 1304 - 1305 به ايران برگشت. چنانکه پدر زبانزد گشت وی نیز شهره گردیده و توانست زحمات پدر خویش را هیچگاه به ورطه فراموشی نسپارد . مرحوم حسین صدقیانی در اثر تلاش و تقلای خویش به تیم فوتبال فنر باغچه استانبول دعوت گردیده و در اندک زمانی به آقای گل آن تیم تبدیل گشت . او به غیر از زبان مادری خود یعنی ترکی ، زبان فرانسوی را به خوبی بلد بود و با انگلیسی و آلمانی هم آشنایی داشت. صدقیانی استاد تربیت بدنی بود و به همین علت او را استاد صدا می زدند و در مجموع طرز سلوک را به خوبی بلد بود. از صراحت لهجه صدقیانی هم خاطرات جالبی به جا مانده. گویا هنگامی که او سرپرستی تیم ملی را بر عهده داشت و اعضای تیم ملی میهمان سفیر ایران در هنگ کنگ بودند او برای اینکه از بی توجهی سفارتخانه به تیم ملی فوتبال به نحوی از انحا انتقاد کند تا کسی هم دلخور نشود با همان زبان ترکی شیرین اش خاطره یی از هیتلر و نوع برخوردش با ورزشکاران تعریف کرد و با شوخی و خنده به سفیر فهماند که ارزش ورزشکاران از سیاستمداران بیشتر است و او را شرمنده کرد. مرحوم حسین صدقیانی اولین لژیونر فوتبال ایران بود که از سال 1305 که به ایران برگشت تا 75 سالگی به عنوان مربی و پیشکسوت در خدمت فوتبال ایران بود. حسین صدقیانی اولین مربی تیم ملی ایران بین سال های 1320 تا 1337 هدایت تیم ملی را برعهده داشت و بعد هم به عنوان سرپرست و مدیر در کنار تیم ملی بود. وی در سال 1361 به دعوت حق لبیک گفت .
سفرهای حاج رسول صدقیانی :
چنانکه از پیشوند نام آن مرحوم بر می آید وی در کنار سفرهای تجاری خود چندین مرتبه نیز به سفر بیت الله الحرام مشرّف گردیده و از آن رو ملقب به حاج رسول می شود . به غیر از سفر یاد شده ایشان بارها به کشور های همجوار مانند روسیه ، ترکیه ، اتریش و ... سفرهایی داشته که ماحصل آن تجربیات ارزشمندی به همراه داشت که وی بدون کوچکترین چشم داشتی آنها را در طبق اخلاص نهاده و در خدمت مردم خویش مصروف می داشت .
مجسمه حاج رسول صدقیانی :
با پیگیری چندین ساله نتیجه صاحب ترجمه ، آقای صمد صانع زاده و مسئولین میراث فرهنگی استان و نیز کارگاه هنری اقدم که به همّت دو تن از فرزندان لایق این خاک پاک تاسیس گردیده ، از بدو شروع به کار ، مصدر خدمات فرهنگی و هنری چندی بود که مهمترین آنها گنجاندن تندیس کلنل محمّد تقی خان پسیان فرزند با شرافت آذربایجان به همراه هواپیمای خود در سه راهی فرودگاه تبریز ، مجسمه های جمعی از سران مشروطه منجمله ستارخان ، باقرخان و نیز شبیه سازی کلت کمری ستارخان این گرد آزادی ، همچنین تهیه و ترتیب دادن آرشیوی از اشیای قدیمی و عتیقه که مقداری از آنها به موزه های تبریز اهداء گردیده و مقداری نیز به صورت امانی در موزه های خانه ی مشروطه ، خانه ی ستارخان، موزه شهرداری و موزه قاجار در معرض دید قرار گرفته اند .آقایان رضا و یعقوب سرابی اقدم با مطالعه تاریخ پر فراز و نشیب آذربایجان و مشروطه و آشنا شدن با قهرمانان آن ، مصمم گردیده اند مجسمه های تعدادی از آنها را وجهه همت خود قرار دهند . آنها با درک این موضوع ، اینبار جای مجسمه زنده یاد حاج میرزا رسول صدقیانی یار و یاور علی مسیو رهبر مرکز غیبی را خالی دیده و در یک اقدام بجا و شایسته نسبت به احیای نام و یاد او همتی مضاعف کردند که چند روز قبل یعنی در سالروز صدور فرمان مشروطیت شاهد پرده برداری از این اثر هنری بودیم . امید آن داریم که در آینده نیز شاهد چنین کارهای خیر و مثبت بوده باشیم .
منابع و ماخذ و توضیحات :
1- تاریخ مشروطه ایران ، احمد کسروی، تهران ،نشر امیر کبیر
2- تاریخ و مشاهیر شتربان تبریز ( دوه چی) – کریم میمنت نژاد
3- انقلاب مشروطه ایران / ژانت آفاری ، ترجمه رضا رضایی ، نشر بیستون ، تهران 1379 ، چاپ اول ، صص 115-116
4- سخنگویان سه گانه آذربایجان در انقلاب مشروطیت ، نصرت الله فتحی، 1356 ، ص 144
5- خاطرات میرزا جواد خان ناصح زاده ناطق – خطی . به نقل از مقاله « انجمن های شورائی در انقلاب مشروطیت » به قلم هما ناطق - این خاطرات اکنون در تملک نوه وی سرکار خانم دکتر هما ناطق می باشد که امید می رود با چاپ و نشر آن حکایت های ناگفته ای را بشنویم که مطمناً چنین نیز خواهیم شنید.
6- قیام آذربایجان در انقلاب مشروطیت ایران – مهندس کریم طاهر زاده بهزاد ، چاپ دوّم 1363 ، تهران ، نشر اقبال
7- سیری در تاریخ انقلاب مشروطیت / به کوشش - رضا همراز / تبریز ، 1387 ، نشر یاران
8- یادداشتی از آقای صمد صانع زاده از منسوبین صاحب ترجمه
9- سفرنامه حاج محمّد آقا نخجوانی / خطی - غیر مطبوع / محفوظ در آرشیو آقای سیروس نخجوانی نوه صاحب ترجمه . از آقای نخجوانی به جهت در دسترس قراردادن این نسخه ارزشمند بسیار سپاسگزاریم .
10- آرشیو آقای رضا سرابی اقدم – تبریز . با سپاس از این هنرمند گرامی جهت اجازه استفاده از آرشیو خطی
من رضا همراز صاحب این وبلاگ تاکنون حدود پانصد مقاله بلند و کوتاه به دو زبان ترکی و فارسی نوشته ، در چندین کنگره حضور یافته ،چندین کتاب ام چاپ و نشر شده اند و چندین کتاب چاپ نشده و یا آماده چاپ دارم .ایمیل من چنین هست: