روزنامه آذربایجان

                   و

                   علیقلی صفراوف

رضا همراز

تحقیق در مورد روزنامه پر محتوای آذربایجان یکی از کارهای ارجمند مرحوم  ناهیدی آذر بود که خود در  حیاتش شاهد باز نشر آن متاسفانه نگردید و گمان نمی رود که ما هم به این زودی ها چشممان به باز چاپ آن روشن گردد ! شادروان ناهیدی آذر این امر خیر را کردند که در آخرین روزهای عمر که به سرعت به سراشیبی در حرکت بودند نسخه ای از روزنامه آذربایجان را نیز از سربزرگواری به راقم اهداء نمودند که دعا گوی روح ایشان هستم . البته مقدمه ی فاضلانه ایشان را پیشتر دراولین شماره مجله پربار آذرترک ملاحظه نموده و بعدها نیز استاد خود شخصاً همان مقدمه را جهت بارگذاری در سایتمان به بنده ارزانی کردنده بودند که در همان موقع نیز به سایت گذاشته و استقبال خوبی نیز انجام گرفت . اما استاد بعداً که بیشتر مشغول مطالعه در متن روزنامه موصوف گردیدند ، مطالبی نیز بدان اضافه نموده یا به اصطلاح حک و اصلاحاتی انجام دادند که خوشبختانه چنانکه مذکور گردیده الان آخرین نسخه ویرایش شده آن در دسترس است .

زنده نام ناهیدی آذر به هنگام تحویل و اکرام نسخه ای از روزنامه مستطاب آذربایجان به راقم ،از سر تواضع اظهار نمودند که مطالعه کرده و اگر نظری نیز داشتم حتماً به حضور ایشان برسانم که متاسفانه اجل امان نداد که من نیز یافته های خود را به اطلاع ایشان برسانم تا بعدها در مقدمه ایشان لحاظ گردد . اما خوشحالم که از این طریق می توانم به یکی از وظایف خود که همانا امتثال امر و به عبارتی عمل به وصیتاستاد بود ، جامه عمل می پوشانم .

شایسته است در بادی امر ، گذری به حیات استاد زنده یاد عبدالحسین ناهیدی آذر داشته سپس به تقدیم ملاحضات خود در مورد روزنامه مذکور و مدیر مسئول آن بنمائیم. « شادروان عبدالحسین ناهیدی آذر در 20 مهر ماه 1317 شمسی از سلب مرحوم حاج حسن ناهید یوسف آباد و صغری خانم عارفی امناب در روستای یوسف آباد ، دامنه گردنه شبلی و ساحل زیبای تالاب قورو گول بستان آباد تبریز دیده به هستی گشود . کلاس اول ابتدایی را در دبستان مسعود در روستا تحصیل کرد . پدر مرحومش را ستم فئودالی مجبور کرد دست زن و فرزندانش را بگیرد و به تبریز کوچ کند و در محله خیابان / محله قورد میدانی / سکنی گزیند . فقر مالی حاکم بر خانواده اجازه نداد عبدالحسین کوچولو یکی دو سال تحصیلات خود را ادامه دهد به ناچار در کارخانه جعبه سازی به کار پرداخت. ]حتما از این روست که چهار فرزند آقای ناهیدی آذر مدارج دانشگاهی را طی کرده اند .[ اما بالاخره طولی نمی کشد که همای خوشبختی سراغش را میگیرد و امکان تحصیل فراهم می شود . این بار در دبستان های سلیمی ، دانش و منوچهری به ادامه تحصیل روی آورده و در دبیرستان حکمت دوره  اول دبیرستان را به اتمام می رساند و در کنکور دانشسرای مقدماتی تبریز قبول و پس از دوسال تحصیل به استخدام وزارت آموزش و پرورش در می آید و جهت تدریس که مورد علاقه ایشان بود به روستاهای شبستر رهسپار می شود . ضمن تدریس در مدارس آنجا در رشته تاریخ و جغرافیا در دانشگاه تبریز به تحصیلات عالی خود ادامه داده ، سر انجام موفق به دریافت دانشنامه لیسانس مفتخر میشود و پس از 13 سال تدریس در شبستر به مدارس تبریز منتقل می گردد و پس از چندین سال ادامه تدریس در مدارس تبریز  بلاخره به مقام بازنشستگی نایل می گردد.مطالعه و سیر و سفر از بهترین دلمشغولی های ایشان می باشد . از این روست که در کارنامه ساحتی ایشان سفر حج ، آلمان ، هلند ، بلغارستان ، ترکیه ، آذربایجان و ... دیده می شوند .  حضرت ایشان سالهاست که در گوشه ای بدون سروصدا به مطالعه و کنکاش در حوزه تاریخ معاصر آذربایجان روی آورده و آثار رنگارنکی ارائه نموده اند که اهم کتابهای ایشان علاوه بر دههای مقاله به شرح زیر می باشد :

1-        دو مبارز مشروطه :  این اثر اشتراکی با همیاری استاد رحیم رئیس نیا نوشته شده بود که با مقدمه  فاضلانه جامعه شناس برتر تبریزی ، دکتر علی اکبر ترابی « حلاج اوغلو » به همراه بود . در این کتاب استاد ناهیدی به کنکاش زندگی شیخ محمد خیابانی و نهضت آزادیستان پرداخته و استاد رئیس نیا نیز به زندگی پرفراز و نشیب ستارخان . دو مبارز مشروطه چه قبل از انقلاب و چه بعد از انقلاب بارها تجدید چاپ شده بود .

2-        نقش کودکان و نوجوانان در انقلاب مشروطه / سر آغاز جنبش دانش آموزی و دانشجویی در ایران / : این کتاب که نخستین اثر مطبوع استاد ناهیدی می باشد در سال 1359 به وسیله نشر شباهنگ تهران چاپ ، سپس با تغییرات کلی و تجدیدی نظر در سال 1385 ، در 103 صفحه به همت نشر اختر تبریز انتشار یافت .

3-        زنان ایران در جنبش مشروطه : این اثر نیز یکی از آثار ارزشمند می باشد که در بهار سال 1360 توسط نشر احیاء در 124 صفحه منتشر و مورد استقبال قاطبه ی کتابخوان گردید .

4-        زن در تاریخ : این کتاب که نسبت به واکاوی جنبش و حرکات زنان می پردازد جزو آثار مهجور استاد می باشد که با همت نشر رفعت تبریز بدون تاریخ و در 411 صفحه انتشار یافته بود . مولف در پایان می نویسد : « پایان جلد اول» اما علی الظاهر بعدها به ادامه تالیف جلد دوم اهتمام نمی ورزد . جالب است بدانیم که این کتاب با امضای مستعار ع . نوابخش انتشار یافته بود .

5-        زینب پاشا : این جزوه بر گرفته از کتاب زنان ایران در جنبش مشروطه می باشد که توسط نشر زینب تبریز در 21 صفحه بدون تاریخ نشر منتشر شده بود .

6-        تاریخچه روزنامه های تبریز به انضمام  دوره روزنامه ناله ملت: در این اثر نیز استاد ناهیدی با بازچاپ نمودن یکی از کمیاب ترین روزنامه های دوره مشروطیت یعنی ناله ملت حقی عظیم بر گردن تاریخ آذربایجان گذاشتند . علاوه بر بازچاپ دوره روزنامه یاد شده ، ایشان نظری نیز به مطبوعات آذربایجان داشتند که خود عالمانه می باشد . مجموعه یاد شده در تاریخ 1375 به توسط نشر تلاش تبریز در قطع رحلی انتشار یافت .

7-        جنبش آزادیستان / شیخ محمد خیابانی / : مهمترین و تخصصی ترین اثر آقای ناهیدی می باشد که در تابستان سال 1379 به همت نشر اختر تبریز در 320 صفحه منتشر و مورد استقبال قرار گرفت . به نظر راقم این سطور این اثر مهمترین کتاب و در واقع مانیفست نویسنده می تواند باشد . البته نباید پوشیده گذاشت که چندین سهو و خطای راه یافته به این کتاب ارزشمند را استاد خود اصلاح کرده و قرار است در چاپهای بعدی لحاظ گردند .

8-        سه مبارز مشروطه:  در این اثر نیز استاد ناهیدی به زندگی و مبارزات سه تن از بزرگان این آب و خاک پرداخته اند. 1- میرزا نورالله خان یکانی 2- زینب پاشا 3-امیر حشمت نیساری . این کتاب ابتدا به صورت مقالاتی در مطبوعات منعکس ؛ سپس با تکمیل آنها در یکجا به اهل کتاب ارائه شد . اثر یاد شده در نوروز 1385 و در 156 صفحه به توسط نشر اختر تبریز منتشر گردیده بود .

9-        تجار و دهقانان ایران در عصر مشروطه خواهی ( مجموعه مقالات ) : آخرین کتاب مطبوع مولف است که در سال 1389 و در 256 صفحه با مقدمه دکتر محمد حریری اکبری انتشار یافت . در این کتاب نویسنده پاره ای از مقالات و نقدهای خویش را در یکجا تدوین و به علاقمندان حوزه تاریخ ارائه نموده است . عناوین نوشته های ایشان در این کتاب به قرار ذیل می باشد : 1- جنبش دهقانان ایران در عصر مشروطه خواهی 2-نقش تجار و پیشه وران در جنبش مشروطه 3-حاجی رضا صراف تبریزی 4-ابوالحسن خان اقبال آذر آخرین حلقه زنجیر هنرمند درباری 5-میرزا آقا ناله ملت و میرزا آقا تبریزی 6-اسکندر نظامی و اسکندر مقدونی 7-شایعه ی خود کشی همرزم و همفکر شیخ محمد خیابانی ، میرزا تقی خان رفعت 8-شیخ محمد خیابانی و سید احمد کسروی 9-ایلات چلبیانلو و حاج علیلوی قره داغ روی در روی ستارخان در جنبش مشروطه 10-راز پناهنده شدن امیر ارشد به خانه ستارخان و ضرغام نظام به خانه باقرخان 11-یاد یار مهربان ( دکتر غلامحسین ساعدی ) 12-میرزا حسن رشدیه و ادبیات کودک ایران 13-تاریخ چیست و تاریخنگار کیست ؟ 14-زنان تبریز همراه ستارخان در سنگرهای مشروطه خواهی 15-سانسور جراید آزاد و شکنجه روزنامه نگاران تبریز در عصر قاجاری 16-بایرامعلی عباسزاده « حمال » میلت یولوندا حاضیر کفن کندلی شاعیر

ما آرزو داشتیم که استاد ناهیدی آذر همچنان به مطالعات عمیق خود ادامه داده و با رفع کاستی های اندک و موجود در کتابهای خود که هیچ از اهمیت آنها نخواهد کاست ، کماکان به آفرینش های خود ادامه می دادند چرا که تاریخ آذربایجان به وجود ایشان و امثال استاد ناهیدی آذر نیاز مبرم داشتند اما دریغا که اجل این آرزو را بر ما روا نداشت و استاد پس از تحمل درد و رنج در بامداد 21/11/92 داعی حق را لبیک گفته و در قطعه هنرمندان قبرستان وادی رحمت تبریز در میان حزن و اندوه اهل قلم با خاک همآغوش گردید . روانش شاد و راهش پر رهرو باد .

پس از ارتحال ایشان دوستان عزیز دکتر محمد حسن پدرام و مهندس صمد صانع زاده به همراه خانواده جلیله و راقم این سطور در جلسه ای مبنی بر محافظت و حفظ و حراست از میراث گرانقدر استاد برگزار کردیم .در آن جلسه مقرّر گردید که مقالات متفرقه استاد ناهیدی در یک مجلد جداگانه چاپ و منتشر شوند . این مهم بر عهده اینجانب گذاشته شد و خوشبختانه برای اولین سالگرد آن عزیز از دست رفته آماده چاپ و توزیع شد . کتاب یاد شده با عنوان « ستاره ناهید آذربایجان » شامل مقالاتی است که در کتابهای قبلی استاد تقریباً جایشان خالی بود. افزون بر آن مقالات ، چند مقاله غیر چاپی نیز در ارشیوشان بود که بحمد الله در کتاب یاد شده منتشر شدند . بخش آخر « ستاره ناهید آذربایجان » نیز در واقع یادنامه ایشان است که در آنجا نیز چندین مقاله و یادداشت از طرف دوستان و فرزندان استاد گرد آمده است . در آن جلسه که ذکرش گذشت همچنین پیشنهاد شد که دوره دو روزنامه فاخر از صدر مشروطیت یعنی آذربایجان و تجدّد نیز که از آرزوهای استاد ما بود باز چاپ شوند . خوشحالم که اینک به یکی دیگر از آرزوهای استاد ناهیدی جامه عمل پوشیده می شود و امید آن داریم که در اینده نیز روزنامه ماندگار« تجّدد» ارگان قائد بزرگ آذربایجان شیخ محمد خیابانی نیز به همین منوال تجدید چاپ شوند .

***

دکتر ناصرالدین پروین روزنامه آذربایجان را « نخستین روزنامه فکاهی فارسی زبان » دانسته اضافه می نماید که این روزنامه « ضد استبدادی ، اسلام مدار ، هوادار ملیت ایرانی و طرفدار اصلاحات اجتماعی و اخلاقی بود ... بلای اجتماعی اعتیاد به تریاک از مواردی است که آذربایجان از مذمت آن باز نمی ایستد . از نظر دست اندرکاران روزنامه ، مرکز این کار خراسان است و مراغه . هیچ شماره ای از آذربایجان نیست که در آن به نکوهش و ریشخند تریاکیان نپرداخته باشد . از جمله می نویسد نصیحت . سّر خود را از هیچ تریاکی و رفقای وافور آتش خود پنهان مدار و خاطر جمع دار که اینها حالت گفتن به غیر ندارند  . همچنین فساد و ناتوانی دستگاههای دولتی مورد انتقاد و ایراد آذربایجان است . می نویسد : حکمت از سرتیپی پرسیدند که از محاربه باروس و عثمانی چند سال می گذرد ؟ جواب داد که چهار سال . گفتند با چه حساب ؟ گفت از آن پس مرا چهار دفعه مواجب داده اند . دفتر خانه در حساب سهو نمی کند ..... از قول وقایع نگار مخصوص طهران خبر میدهد که از کثرت مراقبت و ترتیبات جدید ساعد الملک شبانه انبار ذخیره آتش گرفته ، شصت صندوق تفنگ جدید الاختراع برحمت حق پیوستند و موش انباری که باعث این قضیه شده بود یکصد تازیانه خورد و فعلاً حبس است و بعد از خدمتانه مرخص خواهد شد »

پس از مفارقت از مطالعه مقدمه و متن روزنامه پر محتوای آذربایجان مطالبی را یافتم که متاسفانه مرحوم ناهیدی آذر به ظاهر آنها را ندیده بودند . یکی اینکه در یکی از نامه های نظام الاسلام فرزند مرحوم آقا میرزا فضلعلی آقا مولوی  - مجتهد تبریزی – یکی از پر نفوذ ترین و روشنفکر ترین وکلای دور اول مجلس شورای ملی از تبریز ،متوجه گردیدم که مدیر روزنامه را با عنوان « میرزا علی قلی راپورتچی باشی » خطاب کرده اند . این موضوع ای بسا در تحقیقاتی که بعدها مطمئناً در مورد حیات علمی – ادبی و سیاسی مرحوم صفراوف مورد مداقه قرار خواهد گرفت ، خالی از لطف نباشد .« 1» البته زنده یاد ناهیدی آذر راجع به لقب صاحب ترجمه از منبعی دیگر نقل قول کرده بودند که در جای خود ارزشمند و قابل اعتنا بود .

یک شعر از حاج رضا صراف تبریزی شاعر نازیک خیال دوره مشروطه درشماره دوم روزنامه فوق الاشاره نشر گردیده بود که به لحاظ تاریخی دارای اهمیت است . خوشبختانه این شعر مستزاد و معروف در کلیه دیوانهای موجود حاج رضا صراف تبریزی نیز موجود است که استاد ناهیدی بدان اشارتی نداشته اند .

همچنین رد پای میرزا علی اکبر طاهر زاده ( صابر شروانی ) یا همان هوپ – هوپ شاعر بلند آوازه مکتب ملانصرالدین در این  روزنامه مشهود است . در شماره دهم از سال اول آذربایجان شعری درج گردیده که الهام گرفته از صابر شروانی است : معروفت ترین شعر صابر که می گوید :

ملت نئجه تاراج اولور اولسون نه ایشیم وار

دوشمن لره محتاج اولور اولسون نه ایشیم وار ...

که شاعر این چنین مورد استقبال قرار داده بود :

اگر رفت ایران به من چه به من چه

اگر گشت ویران به من چه به من چه

اگر رفت پامیر و فرغانه با هم

بلاد بدخشان به من چه به من چه ...

چند شعر نیز از مرحوم میرزا جعفر نقوی خامنه ای که در آن عهد گاهی اوقات نیز « صایب » امضا می فرمودند در این روزنامه موجود است . مثلا در شماره بیستم نیز شعری از شاعر نوگرای آن دوره یعنی میرزا جعفر خامنه ای درج شده است . باید دانست که شاعر یاد شده تا پنج سال بعد از انقلاب 57 می زیست و دریغا کسی از وی سراغی نگرفت !! و آن شاعر مجهول القدر خاطرات بی شماری که در سینه داشت با خود به گور برد !! شعر چاپ شده این شاعر نوگرا و پیشگام چنین بود :

عجب خواب پریشان این شب منحوس می بینم

فضائی پر خطر پیش نظر محبوس می بینم

فضا را ابرهای تیره بگرفته است گز وحشت

کند تهدید تاج و تخت کیکاووس می بینم

... خدایا قصه کوته کن که دل از درد و غم « صائب»

کلیب و مضطرب چون طایر محبوس می بینم

                                                      ج - خ

که آن هم از اهمیت بالایی برخوردار است . چرا که پیدا نمودن شعرهای میرزا جعفر خامنه ای که یکی از پیشاهنگان شعر نو نیز بود نه کاریست خرد. البته متاسفانه در آن دور بیشتر شعرا از بیم گزمکان اشعار خود را بدون امضا به مطبوعات می سپردند. که امروزه تمیز دادن آنها واقعاً سخت و گاهی اوقات محال می باشد .استاد بي‌ بديل‌ شعر و شهريار ملك‌سخن‌، استاد سيد محمدحسين ‌شهريار درنامه‌اي‌ به‌ فرزند نيمايوشيج‌ به نوعی بر پیشتاز بودن آذربایجان در شعر نو اشاره کرده و بر اين ‌واقعيّت‌ مهم‌ صحّه‌ گذاشته‌ و مي‌نويسند:«...]نيما[ كسي‌ است‌ كه‌ پل‌ تحوّل‌ راساخته‌،پيش‌ از او هم‌ مقدماتي‌ بوده‌ ولي‌شاخص‌تر و مشخص‌تر اوست‌» همو در منظومه‌اي‌ كه‌ به‌ افتخار مفاخر ادب‌ وهنر ايران‌ زمين‌ سروده‌ به‌ نوگرا و پيشتاز بودن‌ آذربايجان‌ در مكتب‌ تجدّد اشاره‌ مي‌كند و مي‌سرايد:

... به‌ شهر ما پس‌ از آنگاه‌، انقلاب‌ ادب‌

شروع‌ شد كه‌ نه‌ چندان‌ به‌ اصل‌ بود ونسب‌

نخست‌ (رفعت‌) و (بانوي‌ شمس‌ كسمائي‌)

نهاد خشت‌ نخستين‌ به‌ كار بنائی

دو تن‌ دگر به‌ دنبال‌ آن‌ دو راهي‌ بود

(نقي‌ برزگر) و (احمد كلاهي‌) بود

همانكه‌ آخر سر پيشواي‌ ما (نيما)

به‌ مشق‌ نسخة‌ كاملتري‌ شد از آنها

و ليك‌ (خامنه‌ئي‌) ، اسم‌ كوچكش‌(جعفر)

شد از (تخّيل‌ و از فانتزي‌) يكي‌ رهبر

همانكه‌ تكملة‌ آن‌ (فسانة‌ نيماست‌)

كه‌ از (تخيّل‌ وحشي‌ و فانتزي‌)غوغاست‌.

اين‌ شاعرو نويسنده‌ مجهول‌ القدر كه‌ به‌ زبانهاي‌،فارسي‌، تركي‌، عربي‌، فرانسه‌ و روسي‌تسلط‌ كامل‌ داشت‌ و اشعار خود را درروزنامه‌هاي‌ وقت‌ با امضاء و گاهي‌ بدون‌امضاء به‌ چاپ‌ مي‌رساند، سبب‌ حيرتبزرگاني‌ چون‌ میرزا یحیی آرين‌پور ( دانش تبریزی ) ناقد بزرگ‌ ادبيات ‌مشروطه‌ و بسياري‌ ديگر مي‌شود. شاعرمورد بحث‌ با نويسندگان‌ و شعرايي‌چون،میرزا عبدالرحیم طالب‌اوف ‌تبريزي‌، احمد كسروي‌، پروين‌اعتصامي‌، محمدعلي‌خان ‌صفوت‌، رمزي‌تبريزي‌(علي‌اكبرعماد) و سايردانشمندان‌ مراوده‌ و مكاتبه‌ داشت‌ و گاهی اوقات ازافكار مترّقي‌ آنان‌ در حد بضاعت‌ استفاده‌مي‌نمود. اين‌ هنرمند ذوفنون‌ صرف‌ نظراز شاعري‌، خط‌ نيز مي‌نوشت‌. خطوط‌ به‌يادگار مانده‌ از مرحوم‌ خامنه‌اي‌ كه‌ به‌ نظم‌ و نثر مي‌باشند نشانگر اين‌ است‌ كه‌ وي‌ ازنعمت‌ خوشنويسي‌ نيز بهره‌مند بوده‌ و دراين‌ وادي‌ مصفّا سير و سفر كرده‌. ديوان‌تركي‌ و فارسي‌ وي‌ ‌ در سال‌ 75 به‌توسط‌ صاحب‌ اين‌ قلم‌ مكشوف‌ گشته‌. ناگفته‌ نماند كه‌ آن‌ مرحوم‌ مدتي‌ نيزدر نشريه‌ « عصر جديد» قلم‌ فرسايي‌نمود. اين‌ نشريه‌ را متين‌السلطنه‌ منتشرمي‌كرد ومدير داخلي‌ آن‌ جعفر خامنه‌اي‌و افراسياب‌ آزاد» بودند. ماجرای فروش دختران قوچان که شمه ای از آن در روزنامه آذربایجان نیز انعکاس یافته بود ، مرحوم خامنه ای هم در آن سهیم بود و هیچ دست روی دست نگذاشت . این فاجعه افکار عمومی را سخت تکان داد به انگیزه و حمیتی که ویژه آذربایجانیان است مردم آذربایجان بیشتر از دیگر نقاط در این مورد حساسیت نشان دادند . شعري‌ كه‌ در ذيل‌ تقديم‌ مي‌گردد در مورد ماجراي‌تظلم‌ دختران‌ قوچان‌ سروده‌ شده‌.

 تصنيف‌

از زبان‌ دختران‌ بفروش‌ رفته‌ قوچان‌ و اسراي‌ تركمان‌ به‌ وزن‌ تصنيف‌ معروف‌ (اي‌ خدا ليلي‌ يارما نيست‌)

دخترها هم‌ آواز

ندانيم‌ اين‌ فلك‌ را چيست‌ منظورخدا آخر جرم‌ ما چيست‌

كه‌ از اوطانمان‌ بنموده‌ مهجورخدا آخر جرم‌ ما چيست‌

سپس‌ با روسيانمان‌ كرده‌ محشورخدا آخر جرم‌ ما چيست‌

هفده‌ و هجده‌ و نوزده‌ و بيست‌اي‌ خدا آخر جرم‌ ما چيست‌

*    *    *

امان‌ از دست‌ حكام‌ جفا كيش‌خدا آخر جرم‌ ما چيست‌

كه‌ پندارند ما را بندة‌ خويش‌خدا آخر جرم‌ ما چيست‌

ندارند از جزا و حشر تشويش‌خدا آخر جرم‌ ما چيست‌

هفده‌ و هجده‌ و نوزده‌ و بيست‌اي‌ خدا آخر جرم‌ ما چيست‌

*    *    *

گه‌ اينان‌ در هلاك‌ ما بكوشندگهي‌ ما را بروسان‌ مي‌فروشند

بباطل‌ جمله‌ چشم‌ از حق‌ بپوشندهفده‌ و هجده‌ و نوزده‌ و بيست‌

اي‌ خدا آخر جرم‌ ما چيست‌

يك‌ نو عروس‌ چهارده‌ ساله‌ تنها

صبا گر بگذري‌ از كوي‌ جانان‌بگو با يار من‌ كاي‌ سست‌ پيمان‌

عروست‌ گشته‌ هم‌ بزم‌ رقيبان‌هفده‌ و هجده‌ و نوزده‌ و بيست‌

اي‌ خدا آخر جرم‌ ما چيست‌

چه‌ شد رسم‌ وفا، ياري‌ زماكن‌بجانم‌ رحمي‌ از بهر خدا كن‌

بيا از چنگ‌ اغيارم‌ رها كن‌هفده‌ و هجده‌ و نوزده‌ و بيست‌

اي‌ خدا آخر جرم‌ ما چيست‌

صبا از ما بگو شاه‌ عجم‌ رابخوان‌ شاها حديث‌ معتصم‌ را

سزاده‌ ظالمان‌ بد شيم‌ راهفده‌ و هجده‌ و نوزده‌ و بيست‌

اي‌ خدا آخر جرم‌ ما چيست‌

شها ما دختران‌ اردشيريم‌تمام‌ از نسل‌ شيران‌ دليريم‌

بعهدت‌ ليك‌ روسانرا اسيريم‌هفده‌ و هجده‌ و نوزده‌ و بيست‌

اي‌ خدا آخر جرم‌ ما چيست‌

دختركي‌ هفت‌ ساله‌ تنها

كجا هستي‌؟ پدر جان‌، داد مارس‌كه‌ مرد از غصه‌ مادر، خواهر از پس‌

بغربت‌ مانده‌ام‌ تنها و بيكس‌هفده‌ و هجده‌ و نوزده‌ و بيست‌

اي‌ خدا آخر جرم‌ ما چيست‌

في‌شهر رجب‌ 1325

به ماجرای تظّلم دختران قوچان در همین روزنامه آذربایجان نیز اشاره هایی گردیده ولی متاسفانه به شعر و شخصیت میرزا جعفر خامنه ای چنانکه اشاره گردید ، توجه ای نشده است .

و امّا مدیر مسئول روزنامه آذربایجان علی قلی صفر اف :

چنانکه در نوشته های اندک بعد از مشروطیت که در دسترس است می بینیم از این رجل نامدار چیزی عاید خواننده یا پژوهشگر نمی شود . الّا چند سطر نوشته های تکراری که از روی هم کپی گردیده اند . اخیراً که به دوره ای هر چند ناقص از روزنامه خواندنی و ماندگار « وطن یولوندا » توفیق پیدا کردم تا مرور کنم به مطلب بسیار مهم و زیبایی برخوردم که تا کنون از دید محققان به ظاهر مخفی مانده بود . آن هم عکس و شرح حالی هر چند کوتاه از صراف به قلم فرزند گرامی ایشان بود . نظر به اینکه این منبع در دسترس همگان نبوده و متاسفانه تا حال احدی متوجه آن نگردیده تمام مطلب مرحوم کیسان بدون دخل و تصّرف ذیلاً  تقدیم می گردد :

« قیرخ ایل بوندان قاباق آذربایجان روزنامه سینی یازان حاجی صفرل علی ، تبریزین دولتلی تاجرلریندن بیرینین اوغلو اولوب آدی علی قلی و شهرتی صفر اوفدور . او مرحوم اوّل جوانلیقدا آتاسی طرفیندن روسیه و تورکیه ده اولان تجارت خانه لرین اداره سی ایله مشغول اولارمیش . سونرالار ایرانین استبداد حوکومتی طرفیندن سورگون ائدیلمیش آزادیخواهلار ایله تماسدا اولوب وطنه خدمت ائتمک دن اوترو تجارتی ترک ائده رک تبریزه گلیب روزنامه نشر ائتمک فکرینه دوشور . اوّل امرده بیر پارا مستعار امضاء ایله او جمله دن « خورتدان » امضاسی ایله « ملانصرالدین » مجله سینده مقاله لر یازیر  . سونرالار تبریز آزادیخواهلارینین مادی و معنوی یاردیمی ایله ورزنامه نشر ائدیر . اونلاردان  حاجی علی قولو دوز فروشی ، شریف زاده نی و مرحوم میرزا محمد علی خان تربیتی و حال حاضردا مالیه اداره سینده ایشله ین حسن خان ناظمی گوسترمک اولار . « آذربایجان » روزنامه سینین چاپ شعرلرینین چوخو مدیرین اوز  قلمینین محصولو دور . او ، « ملانصرالدین » مجله سینین مدیری ایله چوخ یاخین رابطه ده اولوب ، او مرحومدان الهام آلاردی . « آذربایجان » روزنامه سی مرتجع قوره لر طرفیندن باغلانیب مدیری اسوستانبولا سورگون اولوندوقدان سونرا او ، اوز خلقینین آیلماسینا چالیشاراق « احتیاج » روزنامه سینی نشر ائدیر . دئیلنلره گوره او روزنامه دن 17 شماره دن آرتیق چیخمایبدیر . سونرالار علی قولو صفراوف تبریزه گلیر و ارتجاع حکومتی او وقت تبریزده شدتلی اولدوقونا گوره هئچ بیر ایشه اقدام ائده بیلمه ییر . همین گونلر ارتجانین شدتیندن تنگه گلیب اوزونو اولدورور . او فقیرین فعلاً اوچ اوغلو ، ایکیسی تبریزده یول اداره سینده ، بیری ده بو مقاله نی یازاندور کی مالیه اداره سینده ایشله ییر . مرحوم سردار ملی او مرحومون ائولادینا کومک لیک ائده ردی . اونون بویوک اوغلو صفر علی کیسان تبریز انقلابیندا فدائیلردن اولاب محاربه لرده شرکت ائتمیش و ستارخانین یاخین سلاحداشلاریندان اولموشدور . حمید کیسان »

چنانکه ملاحظه گردید فرزند آن مرحوم نیز در یادداشت پرمحتوای خود متاسفانه به سال تولد ، وفات و دیگر زوایای زندگی پدرش اشاره ای نمی کند . این یادداشت اندک گویا اولین و آخرین سند از خانواده علی قلی صفراف می باشد که تاکنون منتشر گردیده است. همچنین از این یادداشت استنباط می گردد که بعضی از فرزندان آن مرحوم دستی در قلم داشته یا از مبارزان بودند که متاسفانه در این مورد نیز اطلاعاتی فعلاً نداریم . به تحقیق علی قلی صفراوف بعد از دوسال از صدور مشروطیت یعنی در سال 1326 دست به انتحار زد.  البته دکتر ناصرالدین پروین که مقالات و نوشته های عدیده ای راجع به تاریخ مطبوعات دارند در مورد این رجل گمنام می نویسند : « با مرگ علیقلی خان روزنامه آذربایجان نیز برای همیشه خاموش شد .  روزنامه مجلس] چاپ تهران مجلس متن 87 مورخ دوم ربیع الاول 1326 ص 3 [ بر این خاموشی افسوس خورد .

خوشبختانه بعد از سه ماه از فوت ایشان نگذشته بود که « روزنامه حشرات الارض » تقریباً به همان سبک و سیاق به توسط میرزا آقا بلوری یکی دیگر از دانشمندان تبریزی منتشر می گردد . به عبارتی چراغی را که صفراوف روشن کرده بود به همت میرزا آقا بلوری که خود شخصاً از رجال شناخته شده و خدّوم آذربایجان بودحفظ نموده و نگذاشت خاموش شود . متاسفانه « کاریکاتورکش هنر مند آذربایجان را نمی شناسیم . ولی چون می دانیم کاریکاتورهای حشرات الارض از حسین طاهرزاده بهزاد بوده احتمال زبسیار می دهیم کاریکاتورهای آذربایجان یا دست کم برخی از آنها را نیز او می کشیده است » حرف و حدیث در مورد روزنامه آذربایجان کم نیست . اما در عالم انصاف نباید بیش از این خوانده ارجمند را منتظر گذاشت .

 

21 آذر 1394

رضا همراز - تبریز

 

 

 

منابع و ماخذ و توضیحات :

1-      بحران دمکراسی در مجلس اول / خاطرات و نامه های خصوصی میرزا فضلعلی آقا تبریزی / به کوشش :  غلامحسین میرزا صالح ، چاپ اول – زمستان 1372 ، تهران  نشر طرح نو

2-      جهت‌ آشنائي‌ بيشتر يا مرحوم‌ ميرزا جعفر خامنه‌اي‌ ن .ك‌ به‌: هفته‌ نامه‌ شمس‌ تبريز، سال‌ سوّم‌ شماره‌ 71، تبريز ، يكشنبه‌8 خرداد 79 ذيل‌ عنوان‌ » اختري‌ از ادبيات‌ مشروطه‌« به‌ قلم‌ راقم‌

3-      حکایت دختران قوچان در آثار شعرا و نویسندگان آذربایجانی – رضا همراز – شماره نوروزی  هفته نامه شمس تبریز 1380- تبریز

4-   دوره روزنامه آذربایجان  - به اهتمام : عبدالحسین ناهیدی آذر ، چاپ ناشده. چنانکه گفته شد نسخه ای از این روزنامه در کتابخانه محقر راقم موجود است .

5-   زنده یاد ناهیدی آذر از اینکه به چاپ مجدد روزنامه آذربایجان ممیزان اداره ارشاد اجازه نداده بودند سخت دلگیر بود . اخیرا دوره روزنامه خورشید که در سال1384 منتشر شده را از چشم می گذراندم . که چه توهین هایی به مشروعه چیان شده اما باز چاپ شده است . خوشبختانه !!! استاد ناهیدی آذر این روزنامه را ندیده بودند که والا دق مرگ می شدند چرا که مسئله یک بام و دو هوا در دادن مجوز نشر در شهرها کاملا مشهود است !!

6-      وطن یولوندا – نومره 26 (380) – 1 مارت 1946 / 10 اسفند 1324 – تبریز

7-   روزنامه آذربایجان – دکتر ناصرالدین پروین / پژوهشهای ایرانشناسی ، ج یازدهم ، به کوشش ایرج افشار و کریم اصفهانیان – بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار ، تهران 1378